شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -پشیمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
پشیمانم از این بیگانگی با تو پریشانم، پریشانم زدست خود برای تو کنون وامانده از هر جا بسویت آمدم تنها قبولم کن گنهگارم این ننگ است برای تو گلویم خسته از فریادهای مستی دیشب دو پایم خسته از رفتن زسوی تو چو مرغ شب در این شبها بسی من ناله کردم تا که جویم راه سوی تو همه مغزم پر از افکار پوچ و هوس آلود همه برداشتم من منتظر بر قصههای تو ندای بلبل مستی شنیدن اندرون باغ منم با بلبلان همسان شوم با گفتگوی تو افق با خون...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
پشیمانم از این بیگانگی با تو پریشانم، پریشانم زدست خود برای تو کنون وامانده از هر جا بسویت آمدم تنها قبولم کن گنهگارم این ننگ است برای تو گلویم خسته از فریادهای مستی دیشب دو پایم خسته از رفتن زسوی تو چو مرغ شب در این شبها بسی من ناله کردم تا که جویم راه سوی تو همه مغزم پر از افکار پوچ و هوس آلود همه برداشتم من منتظر بر قصههای تو ندای بلبل مستی شنیدن اندرون باغ منم با بلبلان همسان شوم با گفتگوی تو افق با خون...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -بودن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو به هوای بودن، دل مرا شکستی دل غمین ما را، تو سینه دست بستی من که دگر نخواهم، در این جهان بمانم بس است زندگانی، بس است عمر و پستی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو به هوای بودن، دل مرا شکستی دل غمین ما را، تو سینه دست بستی من که دگر نخواهم، در این جهان بمانم بس است زندگانی، بس است عمر و پستی...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید ذبیح الله بیگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد ذبيح الله بيگي »
بسم الله الرحمن الرحیم و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون. کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده مپندارید؛ بلکه آنان زندهاند و در نزد خدایشان روزی میخورند. اکنون که این وصیتنامه را مینویسم، مهیا هستم تا به میهمانی خدا بروم و در جنگ و عملیات شرکت کنم. امید دارم که خداوند انشاءالله مرا با شهدای کربلا محشور گرداند. گرچه من برای رضای خدا و خشنودی آقا امام زمان(عج) به عملیات میروم. میروم تا انشاء...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد ذبيح الله بيگي »
بسم الله الرحمن الرحیم و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون. کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده مپندارید؛ بلکه آنان زندهاند و در نزد خدایشان روزی میخورند. اکنون که این وصیتنامه را مینویسم، مهیا هستم تا به میهمانی خدا بروم و در جنگ و عملیات شرکت کنم. امید دارم که خداوند انشاءالله مرا با شهدای کربلا محشور گرداند. گرچه من برای رضای خدا و خشنودی آقا امام زمان(عج) به عملیات میروم. میروم تا انشاء...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -سوگند
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به غروب راستین به کویر خشک به هر آنچه هست و نیست به هر آنچه بود و هست به هر آنچه پایمال قدرت است به هر آنچه آشنای رقت است به آهوان، به همه دشتها به نوای بادها به فرار خاطرات خوب به ستیغ کوهها، به صفای درهها به امیدهای مرده در قلوب ما بخدا سوگند که برای آبیاری کویر که برای سبزی زمین خشک که برای زنده ماندن که برای خوب ماندن همه راهها باز است ما اگر بخود بجنبیم به طراوت نسیم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به غروب راستین به کویر خشک به هر آنچه هست و نیست به هر آنچه بود و هست به هر آنچه پایمال قدرت است به هر آنچه آشنای رقت است به آهوان، به همه دشتها به نوای بادها به فرار خاطرات خوب به ستیغ کوهها، به صفای درهها به امیدهای مرده در قلوب ما بخدا سوگند که برای آبیاری کویر که برای سبزی زمین خشک که برای زنده ماندن که برای خوب ماندن همه راهها باز است ما اگر بخود بجنبیم به طراوت نسیم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -غمگین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعلههای سرکش یک عشق بیدریغ بیمارگون زقافلهها دور ماندهام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور ماندهام ((( همی با ناله غمگین برای خویش میخوانم که این بدمستی هستی زدست غیر میدانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیدهام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیدهام از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام تا که چون شبنم، رهشناس این چمن گردیدهام گریهام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس میرسم انگار که چیزی من از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعلههای سرکش یک عشق بیدریغ بیمارگون زقافلهها دور ماندهام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور ماندهام ((( همی با ناله غمگین برای خویش میخوانم که این بدمستی هستی زدست غیر میدانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیدهام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیدهام از سر هر خار صد زخم نمایان خوردهام تا که چون شبنم، رهشناس این چمن گردیدهام گریهام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس میرسم انگار که چیزی من از...
شهدا سال 62 -وصیتنامه شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد نعمت الله منعمي »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذالک هو الغفور العظیم. خدا، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند و این وعده قطعی است...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد نعمت الله منعمي »
بسمالله الرحمن الرحیم ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه، یقاتلون فی سبیلالله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و من او فی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذالک هو الغفور العظیم. خدا، جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آنها درراه خدا جهاد میکنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند و این وعده قطعی است...
شهدا سال 65 -خاطراتی از برادر شهید اکبر ربیعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او بهوسیله دوستانش به خارج از شهر نیریز میرود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری میکنند. بادلی شکسته و گریان و نالان بهوسیله خودروهای عبوری خود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اکبر ربيعي »
در آخرین اعزام به جبهه، چون مدت ۲۲ روز از برگشتن او از جبهه نگذشته بود، از طرف خانواده از جبهه رفتن او ممانعت شد. به برادران گردان کمیل هم سفارش شده بود که از سوار کردن ایشان خودداری نمایند. ولی او بهوسیله دوستانش به خارج از شهر نیریز میرود تا در خارج از شهر سوار خودرو شود، ولی برادران گردان از بردن او به جبهه جلوگیری میکنند. بادلی شکسته و گریان و نالان بهوسیله خودروهای عبوری خود...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید سید امیر موسوی خالص
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سيد امير موسوي خالص »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون. 1 مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدا روزی می خورند . (قرآن کریم) اکنون که قلم بر دست گرفتم و خواستم وصیتنامه بنویسم، هر چه فکر کردم دیدم که یک چیز لازم و ضروری میباشد و میبینم چیزی ندارم بنویسم و غرق در گناه هستم؛ وای چه بنویسم؟ شهیدان تمام چیزها را که لازم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سيد امير موسوي خالص »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون. 1 مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدا روزی می خورند . (قرآن کریم) اکنون که قلم بر دست گرفتم و خواستم وصیتنامه بنویسم، هر چه فکر کردم دیدم که یک چیز لازم و ضروری میباشد و میبینم چیزی ندارم بنویسم و غرق در گناه هستم؛ وای چه بنویسم؟ شهیدان تمام چیزها را که لازم...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید هوشنگ طهماسبی نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سالهاست که باد صباد خاطرات «هوشنگ» را در هر کوی و برزنی میافشاند تا عطر دلانگیز آن جانها را حیاتی نو بخشد. خاطرات دلاور مرد کفرستیزی که سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی و متدین در روستای کوشکک بخش آباده طشک شهرستان نیریز بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان برد. نبودن مدرسه راهنمایی در روستا باعث شد سنگر تحصیل را رها و دوشادوش پدر مهربان خود در امور دامداری و کشاورزی فعالیت کند....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سالهاست که باد صباد خاطرات «هوشنگ» را در هر کوی و برزنی میافشاند تا عطر دلانگیز آن جانها را حیاتی نو بخشد. خاطرات دلاور مرد کفرستیزی که سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی و متدین در روستای کوشکک بخش آباده طشک شهرستان نیریز بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان برد. نبودن مدرسه راهنمایی در روستا باعث شد سنگر تحصیل را رها و دوشادوش پدر مهربان خود در امور دامداری و کشاورزی فعالیت کند....
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد قاسم عنبری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
غلامحسین ۱۳۴۷/۱/۴ در روستای مشکان نیریز چون شمیم گلهای بهاری فضای خانه را معطر ساخت و لبخند شادی را به لبهای مادر نشاند. از همان کودکی به کار و فعالیت در کنار پدرش مشغول شد و آداب زندگی را فراگرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جهت گذراندن خدمت سربازی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۲۳ به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد. غلامحسین، انسانی مهربان، دلسوز و متواضع بود و در کنار کارهای روزانه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
غلامحسین ۱۳۴۷/۱/۴ در روستای مشکان نیریز چون شمیم گلهای بهاری فضای خانه را معطر ساخت و لبخند شادی را به لبهای مادر نشاند. از همان کودکی به کار و فعالیت در کنار پدرش مشغول شد و آداب زندگی را فراگرفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جهت گذراندن خدمت سربازی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۲۳ به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام شد. غلامحسین، انسانی مهربان، دلسوز و متواضع بود و در کنار کارهای روزانه...